ويژه شهادت امام موسي كاظم(ع)
در این راستا به سه سرگذشت جالب زیر توجه کنید:
1- در آن هنگام که امام کاظم علیهالسلام در زندان، در شرایط سخت بود، هارون وزیرش یحیی بن خالد برمکی را طلبید و به او چنین دستور داد؛ «به زندان برو و موسی بن جعفر علیهالسلام را از غل و زنجیر آزاد کن و سلام مرا به او برسان و به او بگو: پسر عمویت (هارون) میگوید: «قبلا من سوگند یاد کردهام که تو را آزاد نسازم تا اقرار کنی که با من رفتار بد کردهای. و از من درخواست عفو از گذشته نمایی، اقرار تو موجب ننگ برای تو نیست و درخواست تو از من، موجب نقص و عیب تو نخواهد بود. این پیام رسان من یحیی بن خالد، مورد اطمینان من و وزیر من میباشد. از او درخواست عفو کن به مقداری که مرا از ذمه سوگند برهاند، آنگاه به سلامت هر کجا خواهی برو.»
2- امام کاظم علیهالسلام به یحیی چنین گفت: «ای اباعلی! مرگ من فرارسیده و بیش از یک هفته، بیشتر در این دنیا نخواهم ماند… از جانب من به هارون بگو روز جمعه فرستاده من نزد تو میآید و آنچه را (در مورد وفات من) دیده، به تو خبر میدهد و تو بزودی در فردای قیامت در پیشگاه عدل الهی زانو بر زمین میزنی و در آنجا روشن میشود که ظالم و ستمگر کیست؟» همان گونه که آن حضرت فرموده بود روز جمعه به لقاء الله پیوست.[1]
قاطعیت امام کاظم علیهالسلام در زندان به قدری جدی و پرصلابت بود که در پاسخ به سؤال مخفیانه یکی از دوستان به نام علی بن سوید، درباره دوری از طاغوتیان چنین فرمود: لا تأخذن معالم دینک عن الخائنین، الذین خانوا الله و رسوله و خانوا اماناتهم، انهم ائتمنوا علی کتاب الله فحرفوه و بدلوه، فعلیهم لعنة الله و لعنة رسوله و لعنة ملائکته و لعنة آبایی الکرام البررة، و لعنتی و لعنة شیعتی الی یوم القیامة: «دستورهای دینت را از غیر شیعیان ما نگیر. چرا که اگر چنین کنی، دین خود را از خائنان گرفتهای، آنان که به خدا و رسولش خیانت کردهاند و به امانت های آنها خیانت نمودهاند. کتاب خدا قرآن را به عنوان امانت در اختیار آنها گذاشتند ولی آنها قرآن را تحریف و دگرگون نمودند. لعنت خدا و رسول خدا و فرشتگان و لعنت پدران ارجمند و گرامیم و لعنت من و همه شیعیانم تا روز قیامت بر آنها باد.» [2]
3- در آن هنگام که امام کاظم علیهالسلام در زندان های تاریک هارون به سر میبرد، یکی از آشنایان برای امام چنین پیام داد: «اگر برای فلانی نامه بنویسی تا با هارون در مورد آزادی تو صحبت کند، کارساز است.» امام کاظم (ع) جواب داد: پدرم از پدران خود و آنها از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کردهاند که خداوند به حضرت داود علیهالسلام وحی کرد: «انه ما اعتصم عبد من عبادی باحد من خلقی دونی الا قطعت عنه اسباب السماء، و اسخت الارض من تحته؛ همانا هیچ بندهای از بندگانم به شخصی جز من تکیه نکرد مگر اینکه اسباب (نعمتهای) آسمان را از او بریدم و زمین را در زیر پایش برای فرو رفتنش در کام زمین سست کردم.» [3]
به این ترتیب آن بزرگمرد الهی در سختترین شرایط، با کمال صلابت در برابر شخص قلدری مانند هارون ایستادگی کرد و حتی یک کلمه از او تقاضا نکرد و مرگ با عزت را از زندگی ذلت بار ترجیح داد. چرا که آن حضرت در دریای بیکران توحید الهی غرق بود و حتی در نگین انگشترش نوشته بود: حسبی الله (خدا مرا کافی است) و نیز نوشته بود: الملک لله الواحد القهار (حاکمیت و عظمت از آن خداوند یکتای حاکم مقتدر است) [4]
پی نوشت ها:
1- مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 290.
2- وسائل الشیعه، ج 18، ص 109.
3- تاریخ یعقوبی، طبق نقل الائمة الاثنا عشر (هاشم معروف) ج 2، ص 338.
4- اعیان الشیعه، ج 2، ص 5.
منبع: نگاهی بر زندگی امام کاظم؛ محمد محمدی اشتهاردی، نشر مطهر، چاپ دوم، بهار 1377.
صفحات: 1· 2