سخنان حجت الإسلام قرائتی پیرامون روز پرستار
مطالب پیش رو، سخنان حجت الإسلام قرائتی پیرامون روز پرستار در جمع خانم ها و آقایان تربیت مدرس است. امیدوارم مورد استفاده خوانندگان گرامی قرار بگیرد.
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
وقتی میگوییم پرستار؛ نباید در ذهن ما فقط كسانی كه در بیمارستانها هستند، بیایند. پدران و مادرانی هستند كه از جانبازان پرستاری میكنند، دختران و پسرانی هستند كه از پدران خود پرستاری میكنند. مسألهی پرستاری، یك مسألهی عمومی است و من هم باور نمیكردم كه در این زمینه این همه آیه و حدیث داشته باشیم. این چند روز خیلی چیزها پیدا كردم و مطالبی را خدمت شما عرض میكنم.
چرا روز تولد حضرت زینب را روز پرستار نام گذاری كردند؟
چون زینب كبری در كربلا اولین پرستار حضرت سجاد بود. نه تنها پرستار بود بلكه سرپرست بچههای شهدا و بچههای امام حسین و خاندان اسیران هم بود. بسیار روز جالبی است و در این روز هم باید در مورد زینب كبری و هم در مورد پرستار صحبت بكنیم. پرستارها باید بدانند كه همكارشان فاطمهی زهرا بوده است. به حضرت فاطمه(س) خبر دادند كه پدرت در جنگ است. فاطمهی زهرا، چهارده زن دیگر را هم صدا كرد، خودش هم پانزدهمین نفر بود و به طرف جبهه حركت كردند. فاطمهی زهرا زنها را برد و زنها زخمهای مجروحین را میبستند. فاطمه زهرا شروع به بستن زخمهای پدر كرد، هر كاری كرد خون بند نیامد، فاطمهی زهرا حصیر را آتش زد و با خاكستر آن حصیر جلوی خون را گرفت.
فاطمهی زهرا در زمانی كه پدرش خندق میكند، در كنار خندق نان برد و به پدرش میداد. پدر گفت: این نان از كجا آمده است؟ حضرت زهرا گفت: نانی برای بچه هایم پختهام، چون دیدم شما مشغول كندن خندق هستید عوض بچههای كوچكم، برای شما آوردهام. پیغمبر نان را گرفت و فرمود: سه روز است كه پدرت نان نخورده است. یك بار فاطمهی زهرا وقتی حضرت امیر را دید كه از جنگ برگشته و زخمی شده است، شروع كرد زخمهای امیرالمؤمنین را بست، به او دلداری میداد و او را تشویق میكرد و میگفت: كه خوب شد به جبهه رفتی. یك بار هم پیغمبر و حضرت علی، هر دو بزرگوار زخمی شده بودند، فاطمهی زهرا شمشیر خونی هردو عزیز را شست و باز اینها را تشویق میكرد.
این دو سه نمونه از پرستاری فاطمهی زهرا بود كه برایتان گفتم. ما باید قداست پرستاری را بدانیم. پرستاران و پزشكان، گرچه ممكن است شما در مطب باشید اما تقاضا میكنم این بحث را گوش بدهید. فاطمهی زهرا پرستاری میكرد. بعد از فاطمهی زهرا شخصی به نام نصیبه است. علامه طباطبایی میفرماید: نصیبه مادر دو شهید است و در همهی جنگها برای رزمندگان آب میبرد. یك زن انقلابی در یكی از جنگها بود، كار به جای باریك رسید، مشك آب را به زمین گذاشت و شمشیر به دست گرفت و جنگید. در یكی از این جنگها سیزده تا زخم به بدن این خانم خورد كه حتی یكی از زخمها آنقدر طولانی شد كه تا یك سال خوب نشد. پسرش عبدالله را تشویق كرد، او هم رفت جنگ كرد و شهید شد. هم آب آور بود، هم شمشیر زن بود، دو تا از پسرانش هم شهید شد. ام ثنان در جنگ خیبر یك زن پرستار بود. این خانم پیش رسول خدا آمد، گفت: اجازه میدهی كه من هم بجنگم، من میتوانم از مجروحین پرستاری كنم، پیامبر اجازه داد. ام ثنان باام سلمه، با هم در جنگ خیبر پرستاری كردند. دو تا خانم دیگر، ام سلیم وام عطیّه بودند. امام باقر میفرماید: این دو خانم پهلوی پیغمبر آمدند، خواستند مسئول پرستاری مجروحین بشوند. حضرت به این دو اجازه داد و اینها رفتند مشغول پانسمان شدند. اتفاقاً این دو خانم زخمهای امیرالمؤمنین را میبستند. یك حدیث تازه هم برایتان بگویم: حضرت مهدی كه تشریف میآورند، سی صد و سیزده یار مهم دارند، از این سی صد و سیزده نفر پنجاه نفر زن هستند. در بین این پنجاه نفر سیزده نفر آنها مخصوص پرستاری هستند. این خیلی افتخار است. پرستاری از زهرا شروع میشود تا زنانی كه در ركاب امام زمان پرستاری میكنند.
اولین بیمارستان در اسلام در كنار مسجد بنا شد
و اما در مورد بیمارستان باید بگویم اولین بیمارستان در اسلام در كنار مسجد بنا شد. پیغمبر دستور داد تا در كنار مسجد یك خیمهای بزنند. یك خانمی بود كه پرستاریاش خوب بود. اسم این خانم رفیده بود. رفیده زنی بود كه به دستور پیغمبر اسلام در كنارمسجد، مسئول پرستاری و درمان بیماران بود. در جنگ خندق یك نفر تیر خورد، حضرت فرمود: «اجعلوه فی خیمة رفیده» او را به خیمهی رفیده ببرید، من در آیندهی نزدیك به عیادتش میآیم. در هزار و صد سال پیش، مسلمانها در بغداد در سطح وسیعی گسترش داده بودند.
زكریای رازی در هزار و صد سال پیش میخواست یك بیمارستان بزند. یك كیلو گوشت را چهار قسمت كرد و گفت: این را به چهار طرف شهر بزنید، هر كجا كه گوشت دیرتر فاسد شد، در آن محل كلنگ بیمارستان را میزنیم. هشت صد و شصت پزشك كه برای طبابت مجوز داشتند در آن جا طبابت میكردند. داروخانهی مجانی داشتند. تخصص داشتند. حمیده و اخت خانمهایی بودند كه در طب متخصص بودند. هركس میخواهد طبابت را در پزشكی بداند. تاریخ تمدن اسلام جلد سیزده نوشته ویلدورانت را مطالعه کند. بهترین كتابی كه اخیراً در این مورد چاپ شده است، آداب الطبیه، جعفر مرتضی از علمای لبنان است و كتاب بسیار جالبی است.
قرآن میفرماید: «وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ»(یس/12) یعنی كاری كه میكنند مینویسیم و اثرش را هم مینویسیم. پرستار و پزشك باید بداند بیماری را كه با درمان خوب میكند، این بیمار كه خوب شد، هر كاری كه تا آخر عمرش بكند، ثواب كار خیرش را به پرستار و پزشك هم میدهند. بنابراین كار شما كار كلیدی است.
«مَنْ أَحْیَا نَفْساً فَكَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً»(كافى، ج4، ص57) یعنی اگر كسی یك نفر را زنده كند، انگار همهی مردم كرهی زمین را زنده كرده است. در دنیا یكی مسئول شكم مردم است. یكی مسئول جاده سازی است. ولی طبابت و پرستاری مسئول جان مردم است. كار خیلی مقدسی است. شما تقاضا میكنید، اما دانشجو كم میآید، این به خاطر دید مردم است. وقتی دنیا پهلوی آدم بزرگ شد این گونه است. كار بزرگ است، حقوقش كم است. چون روز پرستار با روز تولد حضرت زینب یكی است، چند مسأله در مورد حضرت زینب بگویم.
وقتی زینب كبری میخواست از كربلا برود، بالای سر برادر آمد، زیر بدن برادر دست كرد و كمی بدن برادر را بلند كرد گفت: خدایا «تقبل منّا هذا القلیل» خیلی مهم است. امام حسین شهید شده، زینب میگوید: خدایا، این اندک را قبول كن. «هذا القلیل» یعنی حسین هم در راه تو كم است. حضرت زینب این همه سختی كشید. یزید گفت: دنیا را چگونه دیدی؟ گفت: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا»(اللهوف، ص160) چیزی ندیدم الا زیبایی. سختیها هم زیبایی است. پرستاری سخت است. اما زیباست. پرستار وقتی پیر میشود از وجدانش میپرسد كه چه كردی؟ میگوید: روزی سی نفر را از بیماری نجات دادم. خیلی زیباست. ما همیشه یادمان باشد كه انسان هستیم و شرافت شغلها یادمان نرود. پرستارها، اگر یك وقت خواستید به كسی آمپول بزنید، یك لبخند بزنید. آخر بعضی از دكترها با اخم و قیافه بالای سر مریض میآیند. اصلاً میدانی چرا به طبیب میگویند: طبیب؟ چون درد از خداست، دوا هم از خداست. سه حدیث داریم «طبیب یثبت انفسكم» یعنی آدم طبیب را كه میبیند آرام میشود. یعنی طبیب و پرستار باید با لبخند باشند.
در مكه هر آیه نازل میشد، اسم آیه را به اسم آن مكان میگذاشتند. مثلاً سورهی جن كه نازل شد اسم مكان را جن گذاشتند، یا مثلاً آیهی مباهله كه در مسجد نازل شد اسم مسجد را مسجد مباهله گذاشتند.
اول انقلاب میخواستند اسم شاهرود را عوض كنند، اسم شهرها را كه نباید عوض كرد، چون آدم صد سال دیگر یك كتاب میخواند و میفهمد كه این كتاب در كتابخانهی شاهرود است، اگر اسمها عوض شده باشند، آدم نمیفهمد كه شاهرود در كجای دنیا بوده است. اسمها باید محفوظ بماند. خدا شاه را لعنت كند، ولی كلماتی كه در آن شاه است اگر اسم یك جای علمی است نباید عوض شود. نباید جاهایی كه اسم علمی، تاریخ، صنعتی، هنری، اختراع و تمدن و شخصیت در آن شهرها بوده عوض كنند. چیزهایی كه خیلی ریشه ندارد مثلاً یك دبیرستان را عوض كنید.
وقتی طبیب میاید مریض باید نشاط پیدا كند، با لبخند باشد. وقتی میخواهد آمپول بزند بگوید: با اجازه! امام صادق میخواست بگوید که اسلام همه چیز دارد. حتی دربارهی سرخی جای پوست روایت شده که یك نفر كنار امام صادق بود. امام به او گفت: اجازه میدهی؟ گفت: من در خدمت شما هستم. بعد امام صادق پوست دست ایشان را گرفت و یك نیشگون گرفت و فشار داد. بعد فرمود: همین مقداری كه سرخ شد دیه دارد. منتها امام صادق قبلاً از او اجازه گرفت. عربیاش هم این است «أَ تَأْذَنُ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّمَا أَنَا لَكَ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ فَغَمَزَنِی بِیَدِهِ وَ قَالَ حَتَّى أَرْشُ هَذَا»(وسائلالشیعة، ج29، ص356) میخواست بگوید اسلام از مویی غفلت نكرده است. شما میخواهی آمپول بزنی بگویی با اجازه. در آمپول زدن باید مرد به مرد و زن به زن آمپول بزند، به جز در مواقعی كه ضرورت دارد. معنای ضرورت چیست؟ یعنی واقعاً یا زن یا مرد نباشد.
پس یك مقدار حفظ تقوا و یك مقدار هم ضرورت هست و حد ضرورت هم مشخص باشد. ممكن است اگر یك پرستار بخواهد طبق رسالهی امام عمل كند به او بخندند، عیب ندارد، خندید كه خندید، ما همیشه زنده نیستیم. بچهی كوچك كه چند سال بیشتر ندارد وقتی میخواهد داخل بیاید، میگوید: «یا الله» زنها میگویند: بیا تو، هنوز مرد نشدی، بیا تو مسخرهاش میكنند.
یكی از خصوصیات علی این است كه یا علی تو كسی بودی كه نیش و نوش در تو اثر نمیكرد. یكی از تذكرات به پرستارها این است كه بین مریضها فرق نگذارند. بین مریضهای فقیر و مریضهای پول دار فرق نگذارند. یك حدیث از امام رضا(ع) است كه میفرماید: اگر كسی به پول دار سلام گرم بكند و به فقیر سلام ساده بكند، خدا روز قیامت بر او غضب خواهد كرد. مثلاً به فقیر بگوید: سلام. به پول دار بگوید: سلام، حال شما چه طور است؟ این مد، مد پول پرستی است. اتفاقاً بی پول نیاز به محبت بیشتری دارد. حضرت سلیمان روز به روز صبحها، سان میدید، اما وقتی تمام میشد، میرفت پیش فقرا مینشست. غذایش با فقرا بود. امام رضا(ع) همان وقتی كه ولیعهدی اجباری را پذیرفت روی حصیر زندگی میكرد و با غلامانش غذا میخورد و روزی كه مسموم شده بود حالش بسیار بد بود، باز هم غلامان را دعوت كرد و غذا خوردند و هیچ به روی خودش نیاورد و وقتی رفتند، امام رضا روی زمین افتاد و گفت: خیلی اذیت شدم، اما برای این كه غذا به دل این غلامان بچسبد، این مقدار زجر كشیدم كه غذا به دل آنها بچسبد.
پرستارها، حافظ اسرار باشند. گاهی مریضها وقتی بی هوش میشوند، یك چیزهایی را میگویند، یك حرفهایی را لو میدهند كه گاهی آن حرفها اسرار زندگیشان بوده است. گاهی وقتها مریض پهلوی پرستار سفرهی دلش را باز میكند و یك چیزهایی را میگوید. پرستار باید حافظ اسرار باشد.
حضرت رسول فرمود: اگر كسی سرّ مردم را حفظ كند خدا آبرویش را حفظ میكند. اگر پرستار و دكتر نیش شنید، آیه داریم كه «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»(فرقان/63) مردان خدا كسانی هستند كه اگر یك آدم جاهل، چرت و پرتی گفت، اینها سلام كنند. به پیغمبرها هم نیش میزدند، میگفتند: «إِنَّا لَنَراكَ فی ضَلالٍ مُبینٍ»(اعراف/60) گمراه هستی. میگفت: «یا قَوْمِ لَیْسَ بی ضَلالَةٌ»(اعراف/61) بگو نخیر من آمپول را درست زدم. دارو را درست دادم، ان شاءاللّه خوب میشوی.
پرستار كه لباس سفید میپوشد معنا دارد. لباس سفید یعنی پاكی
برادران و خواهران كه در بیمارستان هستید! خدا میداند كه مسیحیت، چقدر از این پرستاری و از این پزشكی كار كرده است. خدا میداند كه این مسیحیت، دِه به دِه آفریقا، و شهر به شهر آفریقا، برای سیاه پوستها درمانگاه ساخته است و پزشكان مسیحی را فرستاده كه در آن جا ضمن درمان، مردم را به مسیحیت دعوت كنند. بد است كه پزشك از آمریكا و اروپا بلند شود و به آفریقا برای جذب به مسیحیت برود. شما جوان رزمندهی حزب اللهی را میبینید كه فدای اسلام شده است، در مطب شخصی یا بیمارستان عمومی یك كاری كنید كه وقتی بسیجی بیرون میآید، میگوید: خدا میداند در این بیمارستانها چه خبر است. با هفت رنگ آرایش تلفن چی شده است. آخر جواب دادن به تلفن ساده ترین شغل است. آخر چه خبر است؟ یك بازی در میآورد. خدا رحم كرده كه این هنری غیر از تلفن جواب دادن ندارد. آخر این همه آرایش برای چه؟ تا كی میخواهی عقده داشته باشی؟ تا كی از غرب تقلید میكنی؟
آخر عروس خانم میخواهی چه كار كنی كه پشت در این همه آرایش كردی؟ میخواهی مشتری جمع كنی؟ دكتر اگرخوب باشد، خود به خود جمع میشوند، ولو پشت در پیرزن كچل نشسته باشد. گذشت زمانی كه آرایش دلیل بر كمال بود. الان كمال چیز دیگری است. الان زن نمونه كس دیگری است. اگر میخواهید آرایش كنید در خانه برای شوهر آرایش كنید، خوب است زن در خانه برای شوهر عطر بزند.
برای امام حسن هدایایی آوردند، امام حسن فرمود: فقط عطرهایش را بدهید، عطرهایش را برداشت و پیغمبر پولی كه برای عطر میداد بیش ازپولی بود كه برای نان و آبش میداد. دلیل این كه شما آرایش میكنی و بیرون میآیی چیست؟ هدفت چیست؟ انگیزهات چیست؟ میخواهی بگویی من پول دارم؟ من سواد دارم؟ چه میخواهی بگویی؟ یك مقدار آرایشها را كم كنیم، محبتها را زیاد كنیم.
لباس سفید لباس پاكی است. ما پرستارهایی داریم كه وقتی مریض خوب میشود. میگوید: خدا اجرش بدهد. ای پرستارهای خوب، تمام مریضهایی كه از زیر دست شما سالم شدند، دعایتان میكنند. بستگانشان به شما دعا میكنند. حافظ اسرار باشید، نیش زدند، تحمل كنید. از پرستارهای مسیحی عقب نباشید. اگر خواستید آمپول بزنید اجازه بگیرید. امام صادق خواست دست یك نفر را فشار بدهد، اجازه گرفت. خودتان را بالاتر ندانید. در یكی از دبیرستانها سفارش كردند كه دخترهای دبیرستانی، زندگی ملاصدرا را بنویسند، من هرچه فكر كردم نفهمیدم كه نوشتن زندگی ملاصدرا برای یك دختر به چه درد میخورد؟
زندگی حضرت خدیجه، زنان نمونه، زنان مسلمان و. . . تاریخ زنان نمونه را بنویسید. آخر ملاصدرا فیلسوف مهمی است، اما به درد دخترهای دبیرستانی نمیخورد. پرستار باید احكام اسلامی را بلد باشد. ایدئولوژی پرستار این است كه وضوی جبیره بلد باشد. باید نماز استثنایی و نماز اضطراری بلد باشد. پرستار باید، طهارت و نجاست بلد باشد. آخر پرستار یك رقم ایدئولوژی میخواهد، دانشكدهی الهیات یك رقم ایدئولوژی میخواهد. ما با كمال تأسف همان دینی كه برای دانشكدهی الهیات نوشتیم، چهار اصل دیالكتیك، جهان بینی بر ایدئولوژی مقدم است یا ایدئولوژی بر جهان بینی مقدم است. و بعد پرستار ما درمریض خانه به هزارها مسألهی فقهی و اخلاقی برخورد میكند كه اینها را در دانشكده و دبیرستان نخوانده است. به امید روزی كه یك مقدار ایدئولوژیها، گزینشها، سؤالات كتابهای درسی، یك مقدار در آنها سنخیت بوجود بیاید.
پرستار باید تیمم بر سنگ مرمر، باطل كردن وضو در بیهوشی، گرفتن وضوی نیابتی و وصیتها را بلد باشد. خلاصه ایدئولوژی پرستار با ایدئولوژی همه فرق میكند. گاهی پرستارها و پزشكان قلمبه حرف میزنند، آقا باید بگوید این را بخور، میگوید: مصرف كن. آقا در مملكت ماهنوز چند میلیون بی سواد هست، ممكن است بیمار وقتی تو كلمهی مصرف را میگویی گیج شود. بهتر است بجای این كلمه به او بگویی: بخور. مثلاً میگوید: فلان چیز را استعمال نمایید، او نمیفهمد كه این كلمه یعنی چه؟ گاهی وقتها یك چیزی را باید ساده گفت. پرستارها درد مریض را گوش كنند. مریضهایی كه ملاقاتی ندارند، پرستارها جمع شوند، دو سه دقیقه احوالش را بپرسند، تا توازن برقرار شود.
حرف هایم را جمع كنم. بحث ما به مناسبت تولد حضرت زینب است. زینب یعنی: «زین اًب»، یعنی زینت پدر و ضمن این كه لقب آن را كبری گفتهاند، «ام المصائب» هم گفتهاند، چون حضرت امیر اسم تمام دخترانش را زینب گذاشت. زینب كبری، زینب صغری. زینب كسی است كه امام حسین گفت: زینب در نماز شبها به من كه امام حسین هستم دعا كن. زینب كسی است كه امام سجاد گفت: تو از طریق خدا باسواد شدی، علم تو علم لدنی است. شخصیت زینب خیلی مهم است و تولد آن هم دردآور است به طوری كه وقتی خانهی امیرالمؤمنین آمدم كه بگویم: تبریك میگویم كه زینب متولد شده است، دیدم حضرت امیر گرفته است. گفتم: یا امیر چرا گرفتهای؟ فرمود: این زینب، تاریخ مصیبت باری دارد.
حق حیات به گردن مریض شما دارند. كارشان خیلی سخت است و به امید این كه پرستار در جمهوری اسلامی بیشتر از این محبوبیت پیدا كنند. اگر ما یك زمانی پرستارهایمان به جبهه نروند، آمار شهدایمان دو برابر میشود. به خاطرخدماتشان نصف شهدا را نجات میدهند. اینها به گردن اسلام، انقلاب، شهدا حق دارند. اما با كمال تأسف دید جامعه نسبت به اینها خوب نیست.
امیرالمؤمنین برای شما و امثال شما یك پیامی داده است، میفرماید: كار حق را انجام بده، اگر امروز كسانی نیستند كه از شما تشكر كنند در آینده كسانی از شما تشكر خواهند كرد.
نكند پزشكان مسیحی در آفریقا مسیحیت را تبلیغ كنند و پزشكان ما با رفتارشان مردم را از اسلام زده كنند.
منبع: http://gharaati.ir