شرح دعای ابوحمزه ثمالی(16)
سَيِّدِي أَنَا الصَّغِيرُ الَّذِي رَبَّيْتَهُ وَ أَنَا الْجَاهِلُ الَّذِي عَلَّمْتَهُ وَ أَنَا الضَّالُّ الَّذِي هَدَيْتَهُ وَ أَنَا الْوَضِيعُ الَّذِي رَفَعْتَهُ وَ أَنَا الْخَائِفُ الَّذِي آمَنْتَهُ وَ الْجَائِعُ الَّذِي أَشْبَعْتَهُ وَ الْعَطْشَانُ الَّذِي أَرْوَيْتَهُ وَ الْعَارِي الَّذِي كَسَوْتَهُ وَ الْفَقِيرُ الَّذِي أَغْنَيْتَهُ وَ الضَّعِيفُ الَّذِي قَوَّيْتَهُ وَ الذَّلِيلُ الَّذِي أَعْزَزْتَهُ، وَ السَّقِيمُ الَّذِي شَفَيْتَهُ وَ السَّائِلُ الَّذِي أَعْطَيْتَهُ وَ الْمُذْنِبُ الَّذِي سَتَرْتَهُ وَ الْخَاطِئُ الَّذِي أَقَلْتَهُ وَ أَنَا الْقَلِيلُ الَّذِي كَثَّرْتَهُ وَ الْمُسْتَضْعَفُ الَّذِي نَصَرْتَهُ وَ أَنَا الطَّرِيدُ الَّذِي آوَيْتَهُ أَنَا يَا رَبِّ الَّذِي لَمْ أَسْتَحْيِكَ فِي الْخَلاءِ وَ لَمْ أُرَاقِبْكَ فِي الْمَلَإِ أَنَا صَاحِبُ الدَّوَاهِي الْعُظْمَى أَنَا الَّذِي عَلَى سَيِّدِهِ اجْتَرَى أَنَا الَّذِي عَصَيْتُ جَبَّارَ السَّمَاءِ أَنَا الَّذِي أَعْطَيْتُ عَلَى مَعَاصِي الْجَلِيلِ الرُّشَا أَنَا الَّذِي حِينَ بُشِّرْتُ بِهَا خَرَجْتُ إِلَيْهَا أَسْعَى أَنَا الَّذِي أَمْهَلْتَنِي فَمَا ارْعَوَيْتُ وَ سَتَرْتَ عَلَيَّ فَمَا اسْتَحْيَيْتُ وَ عَمِلْتُ بِالْمَعَاصِي فَتَعَدَّيْتُ وَ أَسْقَطْتَنِي مِنْ عَيْنِكَ [عِنْدِكَ ] فَمَا بَالَيْتُ فَبِحِلْمِكَ أَمْهَلْتَنِي وَ بِسِتْرِكَ سَتَرْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ أَغْفَلْتَنِي وَ مِنْ عُقُوبَاتِ الْمَعَاصِي جَنَّبْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ اسْتَحْيَيْتَنِي إِلَهِي لَمْ أَعْصِكَ حِينَ عَصَيْتُكَ وَ أَنَا بِرُبُوبِيَّتِكَ جَاحِدٌ وَ لا بِأَمْرِكَ مُسْتَخِفٌّ وَ لا لِعُقُوبَتِكَ مُتَعَرِّضٌ وَ لا لِوَعِيدِكَ مُتَهَاوِنٌ لَكِنْ خَطِيئَةٌ عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي وَ غَلَبَنِي هَوَايَ وَ أَعَانَنِي عَلَيْهَا شِقْوَتِي وَ غَرَّنِي سِتْرُكَ الْمُرْخَى عَلَيَّ فَقَدْ عَصَيْتُكَ وَ خَالَفْتُكَ بِجُهْدِي فَالْآنَ مِنْ عَذَابِكَ مَنْ يَسْتَنْقِذُنِي وَ مِنْ أَيْدِي الْخُصَمَاءِ غَدا مَنْ يُخَلِّصُنِي،
«و با گذشت بر من كرم فرما، و به پرده پوشی ات خطاهايم را بپوشان، و به كرم وجودت از توبيخم درگذر، آقاى من منم كودكى كه پروريدى، منم نادانى كه دانا نمودى، منم گمراهى كه هدايت كردى، منم افتاده اى كه بلندش نمودى، منم هراسانى كه امانش دادى، و گرسنه اى كه سيرش نمودى، و تشنه اى كه سيرابش كردى، و برهنه اى كه لباسش پوشاندى، و تهيدستى كه توانگرش ساختى، و ناتوانى كه نيرومندش نمودى، و خوارى كه عزيزش فرمودى، و بيمارى كه شفايش دادى، و خواهشمندى كه عطايش كردى، و گنهكارى كه گناهش را بر او پوشاندى، و خطاكارى كه ناديده اش گرفتى، و اندكى كه بسيارش فرمودى، و ناتوان شمرده اى كه ياری اش دادى، و رانده شده اى كه مأوايش بخشيدى، من پروردگارا كسی هستم كه در خلوت از تو حيا نكردم، و در آشكار از تو ملاحظ ننمودم، منم صاحب مصيبت هاى بزرگ، منم آن كه بر آقايش گستاخى كرد، منم آن كه جبّار آسمان را نافرمانى كرد، منم آن كه بر معاصى بزرگ رشوه دادم، منم آن كه هرگاه به گناهى مژده داده میشدم شتابان به سويش می رفتم، منم آن كه مهلتم دادى باز نايستادم، و بر من پرده پوشاندى حيا نكردم، و مرتكب گناهان شدم و از اندازه گذراندم و مرا از چشمت انداختى، اهميت ندادم، پس با بردبارى ات مهلتم دادى، و با پرده پوشى ات مرا پوشاندى تا آنجا كه گويی مرا از ياد برده اى، و از مجازات گناهان بركنارم داشته اى، گويا تو از من حيا كرده اى! ! خدايا، آنگاه كه به معصیتت پرداختم عصیان از راه انکار خداوندیت نکردم و فرمانت را خفیف نشمردم، و نه با گستاخى در معرض كيفرت قرار گيرم، و نه تهيدست را ناچيز شمارم، ولى خطايى بود كه بر من عارض شد و نفسم آن را برايم آراست، و بدبختى ام مرا بر آن يارى نمود، و پرده افتاده ات بر من مغرورم نمود، در نتيجه با كوششم نافرمانی ات نمودم و به مخالفتت برخاستم اكنون چه كس مرا از عذابت نجات می دهند، و فردا از چنگ ستيزه جويان و دشمنى كنندگان چه كسى رهايم می كند»
در نوبت قبل اشاره شد كه وجود مبارك امام سجاد(ع) حال نیایشگر را چنان ترسیم میكند كه دعا كننده عرض میكند : پروردگارا ! من نه تنها تو را معصیت كردم، هم به جلالت و عظمت تو آگاه بودم، و هم برای معصیت رشوه میدادم، و هم از پرداخت رشوههای سنگین دریغی نداشتم.
آنگاه عرض میكند: ذات أقدس إله! من در تمام این تبهكاریها روی لِجاج و عناد نبودم، روی ضعف بود. در جبهه جهاد درونی وقتی شهوت بر عقل غالب بشود یا غضب بر عقل غالب بشود، روی بیان نورانی امیرالمؤمنین(ع) كه فرمود: كَمْ مِنْ عَقلٍ اَسیرٍ تَحتَ هَوَیً اَمیر (بحار الأنوار/ ج 66/ ص 410)
یعنی در جهاد درونی گاهی هوس امیر میشود و عقل اسیر. من عقلام امیر هوس شد! وقتی اسیرانه زندگی كردم، قهراً تن به تباهی دادم و برای این تباهی هم غرامتهای سنگینی ارائه كردم.
آنگاه نوبت به (تَسویل) میرسد؛ وجود مبارك امام سجاد(ع) در این قسمت روانشناسی حكیمانهای را ارائه می کند تا انسان نفس خود و شئون و شُعب نفس را بشناسد و بداند هر پیشنهادی كه در محضر او ارائه میشود از كدام شأن از شئون نفس است.
خلاصه آن تحلیل این است كه انسان گرچه دارای شئون گوناگونی است، ولی اگر بتواند این شئون را رهبری كند؛ همه این شئونهای ادراكی و تحریكی به امامت عقل او نماز جماعت میگذارند. یعنی در درون او یك قافله و یك كاروانی است به مدیریت عقل كه در پیشگاه ذات أقدس إله كُرنش میكنند، نماز میخوانند، اطاعت میكنند به امامت عقل. یعنی هم نیروی ادراكی او به نام حس و خیال و وَهم به عقل نظر او اقتدا میكنند، هم نیروی تحریكی او به نام شهوت و غضب در بخشهای اراده و تصمیم و جَزم و عزم ها و مانند آن به عقل عملی او اقتدا میكنند و چون حقیقت گوهر انسانی جامع عقلین عملی و نظری است، در آن قلّه فرمانروائی و هِرم دستور دهی و عمارت آن عقل جامع قرار میگیرد كه جوامع كَلِم به همان عقل داده میشود. آنگاه او امامت این قافلههای علمی و عملی را به عهده دارد و یك كاروان علم و عمل به آن قلّه عقل جامع اقتدا میكنند. چنین كسی در جهاد اكبر پیروز است. و اگر این توفیق نصیب كسی نشد، خطر از اینجا شروع میشود كه انسان خواستههائی دارد؛ هم در بخشهای وَهم و خیال که برخی از اندیشهها نسبت به او معقول جلوه میكنند، هم در بخشهای شهوت و غضب برخی از خواستهها برای او محبوب و حقّ جلوه میكند.
شیطان به كمك این خواستههای درونی آنچه را كه مورد علاقه انسان است، گرچه زشت است او را زیبا نشان میدهد. آنچه مورد انزجار و نفرت انسان است یعنی نفرت، شهوت اوست. در پیشگاه شهوت او یا در پیشگاه غضب او منفور است، او را زشت نشان میدهد. وقتی كه زیبا را زشت و زشت را زیبا نشان داد در بخش عقل نظری؛ حقّ را باطل و باطل را حقّ و صدق را كذب و كذب را صدق میپندارد. در بخشهای حكمت عملی حسن را قبیح و قبیح را حسن تلقّی میكند.
آنگاه یكی از شئون نفس كه او نفس مُسوّله نام دارد، كارش این است كه اوّلا بداند انسان چه چیز میطلبد. این شخص آیا مال دوست است، جاه دوست است، میز و پُست و مقام میطلبد یا در اِِعمال غرائض جنسی گرفتار مشكلات است؛ برخیها در مقام جاه زانوهای آنها میلرزد، برخی در مقام اِعمال غرائض زانوهای آنها میلغزد، بعضی از نظر پول، بعضی از نظر تهدید، برخی از نظر تَحبیب، بالأخره هر كسی یك نقطه ضعفی دارد؛ این شأن از شئون نفس وقتی كه روان كاوی كرد، درون كاوی كرد، بررسی كرد كه این انسان چه چیزی را دوست دارد و از چه چیزی میترسد. آنچه را كه او دوست دارد، زشتترین و بَدترین رخدادها را به صورت یك امر زیبای آن شخص پسند در میآورد. در برابر دیدگان او مُجسّم میكند و او را زیبا نشان میدهد. یا یك چیزی را كه زیباست، زشت نشان میدهد و از او دورش میكند.
این كار به نام (تَسویل) است كه زشت را زیبا نشان دادن، زیبا را زشت نشان دادن، حقّ را باطل نشان دادن، باطل را حقّ نشان دادن، صدق را كذب نشان دادن، كذب را صدق نشان دادن، حسن را قبیح نشان دادن، قبیح را حسن نشان دادن، این نیرنگ كار تَسویل است. نفس انسان در برابر عقل در جبهه جِهاد اكبر در این بخش كارش تَسویل است. وقتی كه مُسوّلانه رفتار كرد، انسان را فریب میدهد. وقتی فریب داد، مبتلا میكند به این كار. وقتی مبتلا كرد به این كار، این را حقّ دید و صدق دید، مكرّر این را انجام میدهد. وقتی مكرّر انجام داد، به دام اسارت همین نفس مُسوّله قرار میگیرد. در جبهه جهاد اكبر شكست میخورد. وقتی شكست خورد، آن وقت اسیر میشود. این است كه وجود مبارك امام سجاد(ع) عرض كرد: پروردگار!ا من در تمام موارد، هیچ كدام، در هیچ موردی شما را با انكار ربوبیّت معصیت نكردم، بلكه سَوَّلَتْ لِی نَفسِی وَ غَلَبَنِی هَوانِی وَ اَعانَنِی عَلَیها شِقوَتِی وَ غَرَّنِی سِترُكَ المُرحی عَلَیّ.
از یك سو تو پردهداری كردی، پردهدری نكردی، من مغرور شدم. از طرفی شهوت و غضب غالب شد، من در این جهاد شكست خوردم. همانطوری كه برادران یوسف طبق بیان یعقوب(ع) سَوَّلَتْ لَكُمْ اَنفُسُكُمْ (یوسف/ 18 و 83) بود، همانطوری كه سامری گفت: سَوَّلَتْ لِی نَفسِی(طه/ 96)؛ گاهی گوساله پرستی در اثر تَسویل نفس، توحید میشود! گاهی برادركُشی در اثر تَسویل نفس كار خوب تلقّی میشود. این تَسویل از خطرناكترین مراحل نفس انسانی است در بخش جهاد اكبر . وقتی انسان گرفتار نفس مُسوّله شد، به دام میافتد؛ وقتی دام افتاد، اسیر میشود. آنگاه وجود مبارك امام سجاد عرض میكند: پروردگارا ! منِ اسیر شده به دام افتاده را كی باید درمان كند .
منبع: برگرفته از شرح دعای ابوحمزه ثمالی حضرت آیت الله جوادی آملی(حفظه الله)