اصول حيات طيبه در كلام امام رضا (عليه السلام )
اصول حیات طیبه…
1 - برخوردارى از سلامت عقل
2 - داشتن روح تعبد (بندگى خداوند)
3 - داشتن اسوه و الگوى تمام عيار هدايت (قبول ولايت )
1 - برخوردارى از سلامت عقل
نقش عقل در رساندن آدمى به حيات طيبه
ارزنده ترين نعمتى كه خداوند به انسان مرحمت فرمود، نعمت عقل است .1 اين نعمت ، اساس شخصيت و منشاء اصلى افتخارات آدمى شمرده مى شود. به وسيله اين گوهر گرانبهاست كه آدمى راه را از بيراهه و صلاح را از فساد تشخيص مى دهد و در پرتو فروغ و روشنايى آن خود را از تاريكيها و پرتگاههاى زندگى نجات مى دهد. كسانى كه از اين سرمايه برخوردارند، حق هر نعمتى را به طور شايسته ادا مى سازد و مى دانند كه نقش و موقعيت آنها در صحنه حيات چيست اما بيچارگانى كه از اين سرمايه محرومند، اصولا حيات و زندگى انسانى ندارند زيرا دست به گريبان جهلند و از اين حقيقت غافل مانده و پشت پرده غرور و نخوت فقط خود را مى بينند و بس . اين گروه را جز با مردگان نمى توان سنجيد.
عن الحسن بن الجهم : قال : سمعت الرضا (عليه السلام ): صديق كل امرى ء عقله و عدوه جهله .2
حسن بن جهم مى گويد: از امام رضا (عليه السلام ) شنيدم كه فرمود: ((دوست هر انسان عقل اوست و دشمن جهل و نادانى او)).
((صديق )) به معناى دوستى است كه هرگز در روابط خود خيانت نمى كند. از ديدگاه امام رضا (عليه السلام ) عقل سليم دوستى است كه در راهنمايى انسانها صادقانه عمل مى نمايد و آن چراغى فراراه آدمى به سوى خير و سعادت است .
عاقل كسى است كه هر چيزى را به جاى خودش قرار دهد، به عكس جاهل كه هر چيزى را در غير جاى خود وضع مى كند.3
موارد مهم جهل
1 - جهل نسبت به استعدادهاى خود
2 - جهل نسبت به تاريخ و سرنوشت گذشتگان
3 - جهل نسبت به زمان و مقتضيات آن و حوادث روزمره
4 - جهل نسبت به فلسفه سختيها و بلاهاى الهى و تاثير آن در ساختن شخصيت انسان
5 - جهل نسبت به مردم و شيوه رفتار با آنان خصوصا جهل به دشمنان
آثار جهل در قرآن
1 - دگرگون شدن ارزشها، (سوره بقره ، آيه 216)
2 - نكبت و پشيمانى ، (سوره حجرات ، آيه 6)
3 - بى ادبى ، (سوره حجرات ، آيه 4)
4 - سوءظن و بدبينى ، (سوره آل عمران ، آيه 154)
5 - پراكندگى و اختلاف ، (سوره حشر، آيه 14)
6 - خودباختگى و تقليد كوركورانه ، (سوره انبياء، آيه 54 - 52)
7 - سرچمشه بهانه جويى ، (سوره بقره ، آيه 118)
8 - تعصب و لجاجت ، (سوره فتح ، آيه 26)
9 - اشاعه فساد، (سوره نمل ، آيه 55)
10 - عامل اصلى شكست ، (سوره انفال ، آيه 65)
11 - سرچشمه كفر، (سوره اعراف ، آيه 138)
12 - نابينايى (كوردلى )، (سوره رعد، آيه 19)
13 - بى بركت شدن عمر و حيات ، (سوره حج ، آيه 5)
14 - مايه سقوط و نابودى ، (سوره انفال ، آيه 22)
15 - ورود به دوزخ ، (سوره اعراف ، آيه 179)
راههاى شناخت جهل و مبارزه با آن
1 - طلب توفيق از خداوند براى انجام امور خير و كسب كمالات
2 - توجه و بيدارى و خود آگاهى (به وسيله اظهار خضوع و خشوع و اقرار به حقارت نفس خود)
3 - اذعان و اعتراف به جهالت و محدوديت علم خود و گستردگى دامنه علم
4 - عدم ستيز با اهل علم و معرفت
راه سلامت عقل
مراتب كمال انسانيت هنگامى حاصل مى شود كه شخص از سلامت و رشد عقلى برخوردار باشد. معمولا انسانها از بدو تولد داراى بهره كمى از اقسام عقل هستند ولى عوامل و اسبابى مى تواند هر يك از انواع عقل را بارور سازد. همانطور كه برخى از عوامل هم سبب انحطاط و يا ركود عقل مى شود. فى المثل : وراثت ، محيط اجتماعى ، محيط اقتصادى ، موقعيت جغرافيايى ، تفكر و انديشه ، علم آموزى ، تجربه اندوزى از عوامل رشد عقل هستند.4 همچنان كه پيروى از نيروى شهوت ، غضب ، پيدايش روح طمع در انسان ، خودبينى از موجبات انحطاط و خمود عقل مى باشند.
به همان نسبتى كه در اين موهبت الهى ضعف و نقص يا نارسايى عارض گردد، بشر به همان اندازه از حيات طيبه و سعادت واقعى محروم است . عقل سليم بالاترين نعمتى است كه انسان به توفيق الهى مى تواند بدان دست يابد. آنچه كه ما معمولا به نام عقل سليم مى ناميم جز همان تجربه و تفكر و تعقل توأم با تفكر چيز ديگرى نيست و براى حصول آن هم شخص احتياج به قوا و استعداد فوق العاده ندارد بلكه فقط قدرى نيروى صبر و استقامت و حس اهتمام و مراقبت براى او كافى خواهد بود.
انسان هنگامى مى تواند حقايق را خوب تميز دهد و هر چيزى را خوب اندازه گيرى كند كه عقل خود را در مسير حكمت الهى قرار دهد، چه بسا امور باطل در لباس حق جلوه مى كند كه جدا كردن آنها از طريق آشنايى با مبانى احكام الهى ميسر نيست . بدون تقواى دينى ، عقل به تنهايى قادر نيست آدمى را به سر منزل كمال و سعادت رساند چرا كه در اين صورت دامنه شر و آفت حاصل از آن بر خرمن معنوى شخص آتش مى زند. شاهد چنين مدعايى جنايات ننگين و شرم آور عقلا و دانايانى است كه مجموع توانايى هاى عقلى خود را يكسره در اختيار جهان سياست (به معناى باطل ) نهاده و در مقام استثمار انسانها بدون مراعات حريم حق و باطل بى محابا قدم برداشته اند، مسلما اين گروه در تمام بدبختى هاى بشر سهيم و شريك جرم بوده و مسئوليت سنگينى به گردن دارند.
از امام رضا (عليه السلام ) سؤ ال شد: عقل چيست ؟ حضرت فرمود: ((عقل (اجتماعى ) آن است كه انسان غصه ها را فرو برد، (و گرفتاريهاى زندگى را تحمل كند) و با دشمنان بسازد، و با دوستان مدارا نمايد.))5
افضل العقل ، معرفة الانسان نفسه .6
برترين درجه عقل ، معرفت انسان به نفس خويش است .
امام هشتم (عليه السلام ) فرمود:
عقل هيچ مسلمانى به كمال نمى رسد مگر آنكه ده صفت در او يافت شود:
1 - (مردم ) از وى هميشه آرزوى خير داشته باشند.
2 - از شرش در امان باشند.
3 - خير ديگران در نظرش زياد جلوه كند.
4 - خير خودش را اندك شمارد.
5 - اگر از وى هر حاجتى بخواهند، خسته نشود.
6 - در طول عمرش ، از طلب علم ملول و دلتنگ نشود.
7 - نيازمندى در رابطه با خدا، از ثروت در نزد او محبوبتر باشد.
8 - خوارى در رابطه با خدا، از عزت به دست آوردن در نزد دشمنان خدا، نزد او گرامى تر باشد.
9 - گمنامى نزد او لذت بخش تر از شهوت باشد.
سپس فرمود: امام صفت دهم و چه دهمى .
سؤ ال شد: آن چيست ؟ فرمود:
10 - كسى را نبيند جز آنكه او را از خودش بهتر و باتقواتر بينگارد (با هر كس برخورد كرد، فرض كند آن كس بهتر و پرهيزكارتر از اوست ) زيرا در اين مورد مردم دو دسته اند:
دسته اى بهتر و باتقواتر از او، و دسته اى در مرتبه پايين تر،
هرگاه او ملاقات كند كسى را كه از وى در مرتبه پايين ترى است ، با خود انديشد كه شايد اين شخص در باطن از او بالاتر است و خود را كمتر از او ارزيابى كند (به خود گويد: خير اين شخص آشكار نيست و آن از برايش بهتر است و خير من ظاهر است و اين برايم شر است )، و اگر كسى كه بهتر از اوست (بالاتر از خود) را مشاهده كرد، در برابرش تواضع كند تا به او ملحق شود (خود را به آن مرتبه برساند).
هرگاه شخص به اين درجه از كمال رسيد، مقامى ارجمند يافته و خيرش همه جا را فرا خواهد گرفت و نام نيكش همه جا ياد مى شود، و برتر از اهل زمان خويش مى گردد (بر مردم حكومت خواهد نمود). 7
امام رضا (عليه السلام ) به روايت از امام على بن الحسين (عليهما السلام ) فرمود:
((مرد كامل و بهترين مرد، آن است كه هواى خويش را پيرو فرمان خدا قرار دهد و نيروهاى خود را در راه خرسندى خدا به كار اندازد، و بپذيرد كه ذلت در راه حق نزديكتر است به عزت جاودان ، تا عزت در راه باطل ، و بداند كه اندك ناراحتى كه در دنيا تحمل مى كند، او را به نعمت دائمى مى رساند، در سرايى كه پايان ندارد و تمام نمى شود، و خوشيهاى فراوان دنيا، اگر پيرو هواى خويش باشد، او را به عذابى مى رساند كه بريده شدن و نابودى ندارد، پس چنين مردى نيكوترين مرد است . به او تمسك جوييد، و از روش و سنت او پيروى كنيد، و به وسيله او به پروردگار خويش متوسل شويد، چه دعاى او به هدف اجابت مى رسد و به آنچه بخواهيد، دست پيدا مى كنيد.)) 8
2 - داشتن روح تعبد و بندگى خداوند
انسان براى رسيدن به كمال لايق خود، چاره اى جز اين ندارد كه تسليم قانون الهى باشد. اين قانون مجموعه كاملى است كه با برنامه هاى حياتبخش خود، تمام زواياى زندگى انسان را روشن مى نمايد، زيرا قانونگذار آن ، هر چه بر اساس مصلحت مردم است ، همچون طبيب معالج ، راههاى صلاح و فساد، خير و شر را تعيين فرموده است .
آيين الهى هرگز تغيير نمى كند، و زايل نمى شود و پيوسته تا دنيا باقى است ، در جهان پايدار است . بنده واقعى (خدا) و ديندار حقيقى كسى است كه از تمام اوامر الهى بى چون و چرا اطاعت نمايد، آنها را صميمانه به كار ببندد و از نواهيش بى قيد و شرط اجتناب كند و تمام سعيش اين باشد كه در اين آزمون فايق شود، زيرا او تنها ضامن سعادت و نيكبختى را چيزى جز بندگى حق نمى داند.
متأسفانه در بين برخى از كسانى كه به غرور علمى دچارند و مى خواهند تمام امور را با معيارهاى ناقص عقلى خود بجويند، اين رويه حاكم است كه هرگاه به حكمت و فلسفه بعضى از امور معنوى پى نبرند، از قبول آن سر باز مى زنند و به پيروى از مقررات الهى تن در نمى دهند. با آنكه اسلام احترام شايسته اى نسبت به عقل قائل شده ، تا جايى كه آنرا يكى از مبانى دينى و از ادله اربعه به شمار آورده ،9 و به مسلمانان چنين حقى را داده است كه درباره فلسفه احكام به نقد و بررسى بپردازند، ولى با اين وصف درك بسيارى از حقايق الهى از قلمرو عقل كاملا خارج است و آدمى تنها به اندازه اطلاعات و به ميزان معلومات ناقص خود در هر عصر و زمانى مى تواند فلسفه و اسرار احكام الهى را دريابد، ولى به همه آنها دست نخواهد يافت زيرا علم آدمى محدود و عمق و وسعت دستورات الهى نامحدود است .
((دكتر الكسيس كارل )) مى گويد:
عقل نمى تواند به ما نيروى زيستن بر طبق طبيعت اشياء بدهد. فقط به روشن كردن راه قناعت مى كند، و هرگز ما را به جلو نمى راند، ما بر موانعى كه در پيش داريم ، فايق نخواهيم شد مگر آنكه از عمق روح ما موجى از عواطف سر بيرون كشد.))10:
((يوسوئه )) مى گويد:
((علم ما را تنها بر طبيعت مسلط و پيروز مى گرداند، و فقط ايمان است كه ما را بر خويشتن تسلط مى بخشد، اين خلاء ايمان است كه آدميان را اين چنين بى بند و بار كرده است به طورى كه مانند درندگان در كوچه و بازار دنبال طعمه جنسى خود مى گردند و هر چه در اين كار بيشتر موفق مى شوند، بر آز و نياز آنان افزوده مى شود)).11
اين معنى جاى هيچگونه ترديدى نيست كه دانشمندان علوم تجربى ، حق بزرگى به گردن مردم دارند ولى اين حقيقت را هيچگاه نبايد از نظر دور داشت كه هر چيزى براى خود ميزان سنجش مخصوص دارد، مسائل هر علمى مقياس مخصوص به خود دارد كه بايد به واسطه آن سنجيده شود، هيچگاه نمى شود گرما و سرما را با متر اندازه گرفت و يا حجم اجسام را با هواسنج معين نمود. بديهى است مقدسات مذهبى و مبادى اخلاقى و يا به طور كلى معنويات از دايره علوم تجربى بيرون است و علوم طبيعى نمى تواند درباره اصالت و عدم اصالت آن اظهار نظر نمايد.
انسان منصف بايد هميشه در امورى كه در آن فكرش به جايى نمى رسد، از تسريع و عجله و نتيجه گيرى و داورى منفى خوددارى كند.
اساس بندگى حق تعالى ، آن است كه آدمى در طريق پرستش ، پيوسته تسليم بى چون و چراى آفريدگار خود شود و تمام سعى او مصرف انجام تكاليف شرعيه و جلب رضاى حق تعالى گردد. مسلما چنين كسى به اين حقيقت پى برده است كه اين امور براى تقرب به خدا و حصول ملكه تقوا و صفاى نفس و تزكيه و اتصاف به اسماء و صفات الهى وضع شده است و صلاحيت محكمه عقل در اينگونه امور محدود بوده و عدم تشخيص برخى از مسائل اعتقادى دليل بر بطلان موضوع نيست .
((شيخ ابوعلى سينا)) نابغه زمان و نادره دوران ، براى كسانى كه مى خواهند همه مسائل را با عقل خود بسنجند تا به مرحله باور رسند، مى گويد:
متأسفانه گروهى تنها به عقل اصالت مى دهند و ديگر امور را قبول ندارند، اين گروه فقط مى خواهند از راه عقل و تجربه ، همه چيز را دريابند و با پاى چوبين بى تمكين به قله رفيع سعادت صعود كنند و از آنجا افق عظيم حيات انسانى را تماشا كنند، در حالى كه عقل قدرتش محدود است و در بسيارى از موارد نمى تواند از انسان دستگيرى كند و او را به طى طريق صحيح رهنمون سازد.
امام رضا (عليه السلام ) فرمود:
((همانا خداوند مردم را به اطاعت و فرمانبردارى خود آزمايش مى كند، خواه ماده آزمايش براى آنان قابل تعقل باشد، خواه نباشد و هدف آزمايش اين است كه حجت خداوند بر مردم الزام آور باشد و جاى شبهه در اطاعت و عدم اطاعت او باقى نماند. بر اين اساس بدان كه سرآمد تمام شرايط اطاعت و فرمانبردارى از خداوند اين است كه ما تسليم بدون قيد و شرط خدا باشيم ، چه در امورى كه عقل ، آنها را درك مى كند و چه امورى كه عقل ما به عمق آنها راه ندارد و حقيقت آنرا درك نمى نمايد)). 12
3 - داشتن اسوه و الگوى تمام عيار هدايت (قبول ولايت )
هر مسلمان براى رسيدن به حيات طيبه ، نيازمند به الگو و رهبر است . در زمان رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) الگو و پيشواى مسلمانان ، خود حضرت بوده است و پس از ايشان اين منصب به اهل بيت ، و پس از اهل بيت به مرجع و رهبر دينى آگاه و شجاع رسيده است .
((در زير لفافه زندگى اجتماعى كه انسان با رعايت نواميس دينى به سر مى برد، واقعيتى است زنده و حياتى. معنویتی كه نعمتهاى اخروى و خوشبختى هاى هميشگى ، از آن سرچشمه گرفته و به عبارت ديگر مظاهر وى مى باشند. اين حقيقت و واقعيت است كه به نام ((ولايت )) ناميده مى شود. ((نبوت )) واقعيتى است كه احكام دينى و نواميس خدايى مربوط به زندگى را به دست آورده و به مردم مى رساند و ((ولايت )) واقعيتى است كه در نتيجه عمل به فرآورده هاى نبوت و نواميس خدايى در انسان به وجود مى آيد.
در ثبوت و تحقق صراط ولايت كه در وى انسان مراتب كمال باطنى خود را طى كرده و در موقف قرب الهى جايگزين مى شود، ترديدى نيست زيرا ظواهر دينى بدون يك واقعيت باطنى تصور ندارد و دستگاه آفرينش كه براى انسان ظواهر دينى (مقررات عملى و اخلاقى و اجتماعى ) را تهيه نموده و وى را به سوى او دعوت كرده است ، ضرورتا اين واقعيت باطنى را كه نسبت به ظواهر دينى به منزله روح است ، آماده خواهد ساخت و دليلى كه دلالت بر ثبوت و دوام نبوت (شرايع و احكام ) در عالم انسانى كرده و سازمان مقررات دينى را به پا نگه مى دارد، دلالت بر ثبوت و دوام و فعليت سازمان ولايت مى كند، و چگونه متصور است كه مرتبه اى از مراتب توحيد و يا حكمى از احكام دين امر (فرمان ) زنده اى بالفعل داشته باشد در حالى كه واقعيت باطنى كه در بر دارد، در وجود نباشد و يا رابطه عالم انسانى با آن مرتبه مقطوع بوده باشد. كسى كه حامل درجات قرب و امير قافله اهل ولايت بوده و رابطه انسانيت را با اين واقعيت حفظ مى كند، در لسان قرآن 13 ((امام )) ناميده مى شود.
((امام )) يعنى كسى كه از جانب حق سبحانه براى پيشروى صراط ولايت اختيار شده و زمام هدايت معنوى را در دست گرفته ، ولايت كه به قلوب بندگان مى تابد، اشعه و خطوط نورى هستند از كانون نورى كه پيش اوست ، و موهبتهاى متفرقه ، جويهايى هستند متصل به درياى بيكرانى كه نزد وى مى باشد)).14
محمد بن فضيل گويد: از امام رضا (عليه السلام ) معناى آيه زير را پرسيدم :
((بگو اى پيامبر: اين مردم به فضل پروردگار و به رحمت بى پايان او بايد خشنود بشوند كه از آنچه گردآورى كرده اند، بهتر است )).15
حضرت فرمود: به ولايت محمد و آل محمد (بايد شادمان باشند) كه آن بهتر است از دنيايى كه آنها جمع مى كنند. 16
در اين روايت امام هشتم (عليه السلام )، فضل الهى را وجود بزرگوار پيامبر و نعمت نبوت و رحمت پروردگارى را جانشينان بزرگوار آن حضرت و نعمت ولايت معرفى فرموده است (چه در حقيقت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) سرآغاز اسلام و ديگر پيشوايان سبب بقا و ادامه حيات آن شده اند) و داشتن اين دو سرمايه (سرمايه نبوت و سرمايه ولايت ) فوق همه سرمايه هاست زيرا هيچ سرمايه اى با اين دو قابل مقايسه نيست .
امام رضا (عليه السلام ) در تفسير آيه زير كه خداوند فرموده است :
((آيا گمراهتر از آن كس كه پيروى هواى نفس خويش كرده و هيچ هدايت الهى را نپذيرفته ، كسى پيدا مى شود))؟! 17
مى فرمايد: ((منظور آيه قرآن كسى است كه راءى شخصى خود را ملاك بندگى ديانت قرار مى دهد، بدون اينكه از رهبرى امام بر حق رهياب شده باشد)). 18
حقيقت سعادت در دنيا
امام رضا (عليه السلام ) از پدرانش از حضرت على (عليه السلام ) نقل كرده اند كه فرمود: دنيا تمامش جهل است مگر مواضع علم و دانش ، و تمام علم و دانش ، حجت است مگر آن علمى كه بدان عمل شود و تمام عمل ، ريا است مگر آنچه به خلوص نيت و پاكى ضمير، واقع شده باشد، و اخلاص در عمل را خطرى بزرگ تهديد مى كند. 19
حقيقت نجات در آخرت
«حسين بن خالد» مى گويد: به حضرت رضا (عليه السلام ) عرض كردم :
معنى كلام خداوند در قرآن چيست ؟ در آن آيه اى كه مى فرمايد: «مقربان درگاه حق تنها از كسانى شفاعت مى كنند كه خداوند از آنان خشنود باشد.» 20
حضرت در پاسخ فرمود: مقربان درگاه الهى ، شفاعت نمى كنند مگر از كسى كه خداوند از دين او راضى باشد 21 (تقرب يافتگان به درگاه حضرت حق ، فقط از دارندگان حيات طيبه شفاعت مى كنند).
پی نوشت ها:
1- مسئله عقل، از ديدگاه انديشمندان يكى از مهمترين مسائل فلسفى و روانى شناخته شده است و درباره آن نظريات مختلفى ايراد داشته اند.
2- كافى ، جلد 1، ص 11.
3- به امام على (عليه السلام ) گفته شد: عاقل را براى ما توصيف كن ؟ فرمود: عاقل كسى است كه هر چيزى را در جاى خود قرار دهد، عرض شد: جاهل را توصيف فرما؟ فرمود: توصيف كردم ، (جاهل اشياء را در جاى خود نمى گذارد.) (جلوه هاى حكمت ، ص 141)
4- پيشوايان بزرگوار دين اسلام در سخنان حكيمانه و حياتبخش خويش ، تمام عوامل و علائم رشد عقل را براى پيروان خود بيان فرموده اند كه ذكر همه آنها از موضوع اين كتاب خارج است .
5- بحار الانوار، جلد 75، ص 394، امالى ، ((صدوق ))، ص 233.
6- بحار الانوار، جلد78، ص 352.
7- تحف العقول ، باب هشتم ، ص 327، بحارالانوار، جلد 78، ص 336.
8- احتجاج ، جلد 2، ص 53.
9- راه وصول و استنباط احكام اسلام عبارتند از: قرآن ، سنت ، اجماع ، عقل .
10- راه و رسم زندگى ، ص 113.
11- تاريخ علم (شبلى نعمان )، ص 215.
12- بحارالانوار، جلد 17، ص 209.
13- رجوع شود به تفسير الميزان ، ذيل آيه 124، سوره بقره
14- ولاء ولايتها، ص 82 - 80، به نقل از نشريه سالانه مكتب تشيع ، شماره 2.
15- اصول كافى ، كتاب الحجة ، باب نكته ها و برگزيده هايى از قرآن درباره ولايت ، حديث 55 - تفسير نورالثقلين ، جلد 2، ص 307.
16- سوره يونس ، آيه 57.
17- سوره قصص ، آيه 50.
18- تفسير نورالثقلين ، جلد 4، ص 132.
19- اقوال الائمه ، جلد 12، ص 338، به نقل از عيون اخبار الرضا (عليه سلام )، سفينة البحار، جلد 1، ص 401،
20- سوره انبياء، آيه 28.
21- بحارالانوار، جلد 3، ص 299.
منبع: کتابخانه مجازی اسلامی واشنگتن- آيين زندگى از ديدگاه امام رضا (عليه السلام )- محسن كتابچى