شرح دعای ابوحمزه ثمالی (8)
یا حَلِیمُ یا كَرِیمُ ! یا حَیُّ یا قَیُّومُ یا غافِرَ الذَّنْبِ یا قابِلَ التَّوبْ یا عَظِیمَ المَنِّ، یا قَدِیمَ الإحْسانِ أَیْنِ سِتْرُكَ الجَمِیلُ، أَیْنَ عَفوُكَ الجَلِیلُ، أَیْنَ فَرَجُكَ القَرِیبُ، أَیْنَ غِیاثُكَ السَّرِیعُ، أَیْنِ رَحْمَتُكَ الوَاسِعِهُ أَیْنَ عَطایاكَ الفَاضِلَه وَ أَیْنَ مَواهِبُكَ الهَنیئَه أَینَ صَنَائِعُکَ السَّنِیَّهُ أَینَ فَضلُکَ العَظِیمُ أَینَ مَنُّکَ الجَسِیمُ أَینَ إِحسَانُکَ القَدِیمُ أَینَ کَرَمُکَ یَا کَرِیمُ بِهِ فَاستَنقِذنِی وَ بِرَحمَتِکَ فَخَلِّصنِی یا مُحسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ لَستُ أَتَّكِلُ فِی النِّجاهِ مِنْ عِقابِكَ عَلَی أَعمَالِنَا بَلْ بِفَضْلِكَ عَلَیْنَا لِأنَّكَ أهْلُ التَّقْوَی وَ أهْلُ المَغْفِرَهِ تُبَْدِئُ بِالإِحسانِ نِعَماً وَ تَعْفُو عَنِ الذَّنْبِ كَرَمَاً
«اى شكيبا، اى گرامى، اى زنده، ای به خود پاينده، اى آمرزگار، اى توبه پذير، اى بزرگ نعمت، اى ديرينه احسان، پرده پوشى زيبايت كجاست، گذشت بزرگت كجاست، گشايش نزديكت كجاست، فريادرسى زودت كجاست، رحمت گسترده ات كجاست، عطاهاى برترت كجاست، موهبت هاى گوارايت كجاست، جايزه هاى شايانت كجاست، فضل بزرگت كجاست، عطاى عظيمت كجاست، احسان ديرينه ات كجاست، كرمت كجاست، اى كريم، به حق كرمت و «به محمّد و خاندان محمّد» مرا رهايى بخش، و به رحمتت مرا خلاص كن، اى نيكوكار، اى زيباكار، اى نعمت ده، اى فزونى بخش، من آن نيستم كه در رهايى از كيفرت بر اعمالمان تكيه كنم، بلكه به احسانت بر ما اعتماد دارم، چرا كه تو اهل تقوا و مغفرتى، از باب نعمت دهى ابتداى به احسان مى كنى، و از جهت كرم از گناه در مى گذرى»
براي ارتباط با خدا بايد به زباني صحبت كنيم كه استعداد دريافت رحمت خدا را پيدا كنيم. گاهی دعا برای آن است كه خدا را مشكور بدانیم و او را شكر كنیم. گاهی دعا برای آن است كه خدا را معبود بدانیم و او را عبادت كنیم. گاهی دعا برای آن است كه خدا را مسعود و مقصود بدانیم و به صمدیّت او اعتراف كنیم. گاهی دعا برای آن است كه خدا را واحد بدانیم و در پایان از توحید طرفی ببندیم و مانند آن. از بزرگترين منتهايي كه اهلبيت(ع) بر ما دارند اين است كه زبان دعا را به ما ياد ميدهند. اگر دعاها و مناجاتهاي آنان نبود، نميدانستيم كه بايد با خدا چگونه سخن بگوييم.
یا حَلِیمُ یا كَرِیم ! یا حَیُّ یا قَیُّوم…
خواندن خدا به اسمای حُسنی برای آن است كه هر اسمی ضامن محتوای خود هست. همان طوری كه در قرآن كریم، اول مطلبی ذكر می شود و بعد در پایان آیه یك اسم یا دو اسم از اسمای حُسنای الهی
ذكر میشود كه هر اسمی كه در پایان آیه است، ضامن مضمون آیه است. دعاها هم همین طور است.
گاهی انسان خدا را میخواند و از خدا میخواهد كه نسبت به او حلیمانه و بردبارانه برخورد كند. میگوید: یا حَلِیمْ! این خواندن حَلیم یعنی دعای به حِلم است كه خدایا! از گناهان من بگذر. همچنین ستّار، غفّار، مُبَدِّلُ السَّیئاتِ بِالحَسَنات و مانند آن. این كه عرض میكند: “أَیْنَ سِتْرُكَ الجَمِیل… آنگاه در پایان این بخش عرض میكند: خدایا ! “فَاسْتَنْقِذُنِی وَ بِرَحْمَتِكَ فَخَلَّصَنِی.”
خدایا! تو را به اهل بیت(علیهم السلام) سوگند كه اینها وسیله من است؛ من از تباهی و تیرگی برهان، مرا از هر گزند و آسیبی خلاص بفرما! كه ما امیدواریم ذات أقدس إله، هم این دعاها را و هم آنچه كه در پایان این بخش از دعا آمده است در حق همه ما علاقه مندان به قرآن و عترت مستجاب بفرماید!
یا مُحسِنُ یا مُفْصِل یا مُنْعِمُ یا مُفْضِل…
عرض میكند: تو كه اِجمال و احسان و افعال و احسان را دارا هستی. ما اگر چنانچه بخواهیم به سمت تو بیائیم، هیچ پایگاهی نداریم. یك وقت است انسان در سكوی پرش ایستاده است. روی سكوی پرش پرواز میكند. یك پایگاهی دارد. گاهی پرواز نمیكند و سرعت سیر ندارد اما نردبان دارد بالأخره. پله های این نردبان را یكی پس از دیگری طی میكند. یك وقت است كه نه نردبان است، نه سكوی پرش. یك طنابی آویخته است. این طناب را دستگیره قرار میدهد و كم كم بالا میرود. اما هیچ چیزی گاهی در اختیار انسان مُنقَطِعُ الأسباب نیست. نه عملی دارد كه با آن عمل به عنوان سكوی پرش پرواز كند یا نردبان ترقّی که از او استفاده كند، یا طناب آویخته از او مدد بگیرد. نه كسی هم او را همراهی میكند.
در اینجا فقط به ذات أقدس إله عرض میكند: پروردگارا ! اگر پرواز است و سكوی پرش، فضل توست. اگر نردبان است و تَدرّج پلههای نردبان، فضل توست. و اگر طنابی هست و اعتصام به آن طناب، فضل توست. ما هیچ پایگاهی، تكّیهگاهی، وسیلهای نداریم كه به توكّل بر او و اعتماد بر او بخواهیم این راه طولانی را طی كنیم.
لَستُ أَتَّكِلُ فِی النِّجاهِ مِنْ عِقابِكَ عَلَی أَعمَالِنَا…
كسی اگر بخواهد از چاه برهد، به جاه برسد؛ از خطر برهد، به ثواب برسد؛ از دوزخ برهد، به بهشت برسد بالأخره یك پایگاهی میطلبد. عرض می كند: خدایا! ما هیچ پایگاهی نداریم. فقط فضل توست. فضل تو، مرا همراه و هم راه است یا رَبّ ! همراه آدم فضل اوست، راه انسان فضل اوست. نردبان انسان فضل اوست. سكوی پرش فضل اوست. طناب اعتصام شونده فضل اوست.
بَلْ بِفَضْلِكَ عَلَیْنَا لِأنَّكَ أهْلُ التَّقْوَی وَ أهْلُ المَغْفِرَهِ…
تو اهل تقوائی. تو شایسته هستی از تو تقوا كنیم، یعنی بپرهیزیم.
تمام شرور و نقصانها را به خود اِسناد بدهیم، هستی خودمان را سَپر نفس قرار بدهیم. كه تمام نقصها به ما برسد و چیزی از نقصها به تو نرسد. در حقیقت بالاترین تقوا، این كه انسان هستی خود را وِقایة ذات أقدس إله قرار بدهد، سَپر قرار بدهد كه هر نقصی است، مال خود انسان است و هر كمالی است، مال ذات أقدس إله است. و خداوند اهل مغفرت است. یعنی شایسته است كه ببخشد. اهلیّت را هم دارد و احسانهای او هم ابتدائی است.
تُبَْدِئُ بِالإِحسانِ نِعَماً…
نعمتهای او مسبوق به پاداش نیست. ذات أقدس إله با یك فیض فقیر میآفریند، با فیض دیگر فقیر را پاسخ میدهد. مگر كسی به فقر خود پی نبرد و نخواهد واگر هم كسی بخواهد، ممكن نیست ناامید و مأیوس برگردد. اگر كسی به سمت ذات أقدس إله حركت كرد، آنگاه مشتاقانه اشك شوق میریزد.
منبع: - برگرفته از شرح دعای ابوحمزه حضرت آیت الله جوادی آملی(حفظه الله)
سایت حوزه- سایت تبیان